دانشجوی سال سوم دانشگاه بودم و ماه رمضان در جریان بود، خوابگاه ما در بلاک چهارم دانشگاه پولیتخنیک کابل بود. دانشجویان مومن و مذهبی شبهای قدر را تجلیل میکردند در یکی از این شبها، آیت الله آصف محسنی را دعوت کرده بودند که سخنرانی نمایند. از اینکه آیت الله در دین شناسی معروف بود در جلسه سخنرانی ایشان، شرکت کردم، بخشهایی از سخنرانیاش در مورد فلسفه اسلامی بود و در توجیه آن میگفت: « اصلا غربیها فلسفه ندارند». من که دانشجوی دیپارتمنت جامعه شناسی دانشگاه تعلیم و تربیه کابل بودم و در آن روزها تاریخ فلسفه غرب را میخواندیم از این توجیه گیج شدم و اینگیجی باعث که چندین کتاب فلسفه اسلامی را و بهخصوص کتاب پنج جلدی فلسفه و روش رئالیسم علامه طباطبایی را که مرتضی مطهری شرح آن را نوشته است، بخوانم و با خواندن آن، یک تفاوت را میان فلسفه اسلامی و غرب یافتم این بود که متفکرین غربی «هستی» را از حیث آن که وجود دارد و بدون پیش فرض ذهنی و اعتقادی به بحث میگیرند و اما در فلسفه اسلامی باید اول وجود مطلق یا خدا را پذیرفت و بعد برای اثبات آن تفکر کرد و بر پایهی آن «هستی» را شناخت.
نظرات
ارسال یک نظر