سه نکته‌ در پیوند به بحث گذار مذهب به سازمان خیریه

 

یک؛ این فرضیه که فرقه‌ اسماعلیه به یک سازمان خیریه تبدیل شده است؛ در پیوند به آن این پرسش نیز مطرح است که چه‌قدر این امکان وجود دارد که دین و یک فرقه مذهبی به یک سازمان خیریه تبدیل شود؟
دو؛ جنحال و هیاهو بر این مسأله  که چرا فلان فرقه‌ی مذهبی دیگر چنان تب و تاب اعتقادی گذشته را ندارد اگر نگرانی وجود دارد ناشی از چیست؟
نکته‌ای قابل تأمل این‌است که در جامعه‌ مذهبی، طبقه‌ی حاکم و متمول آن، از تمامی نیازها و داشتن زندگی‌ای پرلذت و آسوده برخور دار است. این یعنی محروم نبودن؛ آنچه را که طبقه‌ی پیرو و مقلد مذهبی ندارد و به‌جای آن، پندارها و روایت‌هایی به‌نام مذهب به خورد این طبقه داده می‌شود که کارکرد آن برای طبقه حاکم این است که این فاصله را زنده نگهمیدارد و این بستر زیستی، فکری و طبقاتی استوار و پایدار می‌ماند.
سه؛ این پرسش نیاز به پاسخ دارد که نگرانی از نزول معنویت، در کجای این مناسبات قابل طرح است؟

اگر هنجارها و باورهای مذهبی در جامعه‌ای به هرنحوی متحول و دگرگون شود این تغییر، مثبت است و یا عقب گرد؟ اگر نشانه‌ی تحول مثبت است چرا باید نگران باشیم؟

نظرات