قبرها هم نشانه‌های طبقاتی دارند

امروز وقتی از نزدیکی تپه‌ای در شمال شهر کابل می‌گذشتم چشمم به منار بلند و دیوارهای پیچ و خم و پخته‌کاری شده ای بر فراز آن افتاد، که قبر یک فرمانده مجاهدین را احاطه کرده بود.
 پایین تر از این تپه،‌ خانه‌های گِلّی و محقری بودند که انسان‌های زنده در آن زندگی می‌کردند.
 آن طرف‌تر قبرستان خاکی انسان‌هایی را دیدم که نشانه‌های از جلال و شکوه کاذب در آنها دیده نمی‌شدند اما با دیدن شان هیبت و سنگینی را احساس کردم که آن دیوار‌های بلند و منار مزین شده برگور آن فرمانده مجاهدین، تداعی‌گر چنین احساس برایم نبود و جلوه‌یی از بیچاره‌گی و تصنع کاذب می‌نمود.
دیدن این دو منظره متناقض، چند ساعت و هم اکنون من را درگیر نموده است و این احساس و باور را بیشتر از پیش به من تداعی می‌کند که چه‌قدر پوچ و نفرت انگیز است زمانی که انسان‌ها می‌میرند؛ با تصنع کاری برگورهای شان منار می‌سازند و عنوان‌های کاذب نسبت شان می‌‌دهند.
 چه سزاوار و شایسته‌تر از این؛ قبر ساده‌یی داشته باشی و چند جمله بر روی آن حک شود که ِکی بودی چه اندیشیدی و چه کردی.
این دو منظره‌ تصویر روشنی از نابرابری و روابط طبقاتی ریشه‌دار در جامعه‌ی‌ ما و مشروعیت آن در فرهنگ اجتماعی‌ ماست که به خوبی نشان‌گر است که این مناسبات در این جامعه چه‌قدر ریشه‌دار و عمیق است که حتی گورهای آدم‌ها حامل آن می‌شوند.

نظرات