افراد مذهبی و سلطه هژمونیک مذهب

در جامعه مذهبی، مذهب بر تمامی امور زندگی و حتی خصوصی‌ترین بخش زندگی پیروانش تسلط دارد. انسان مذهبی محکوم به پیروی از دستورهای درست و نادرست عناصر و شاه مهره‌های استثمارگر و افسونگر مذهبی (فقیه و آیت‌الله)، اند. 
این پیروی چنان با روح مذهب گرایی آمیخته است که حتی فرد مذهبی بر جزئی‌ترین امور زندگی خویش، بدون حُکم مذهب و فتوای عناصر آن، نمی‌تواند اثر گذار باشد. 
تثبیت ماه نو قمری و ختم سی روز، "روزه گرفتن" از سوی فقیه و یا مجتهد نماد روشن و واقعیتِ انکار ناپذیری است که نشان می‌دهد انسان مقلد مذهبی چه‌قدر در برابر سلطه مذهب منفعل و خنثی است.

این سلطه‌ کاریزماتیک مذهبی، ارزشهایی خلق کرده و می‌کند که این نفوذ را در باور مذهبیون تقدیس ‌بخشد و افراد مذهبی خودکار آن‌را تقویت می‌نمایند و به بخش زندگی شان تبدیل می‌شود. به این صورت، مذهبیون خود دنباله‌رو خود خواسته‌ای اتوریته و عناصر مذهبی بر زندگی‌شان می‌شوند.
درجه‌ مذهب‌گرایی هرچه بالاتر و ذهنیت انتقادی هرچه ضعیف‌تر باشد، زمینه‌ساز هژمونونی بیشتر مذهب بر افراد می‌شود.
همه‌ی مناسک مذهبی قوام بخش سلطه مذهب و عناصر آن است که در نهایت منتهی به تقویت پایگاه اجتماعی و سیاسی عناصر سیاسی- مذهبی شده و زمینه‌ی بهره‌برداری سیاسی و اقتصادی آنها را از افراد ساده مذهبی مساعد می‌سازد.
دین اسلام، دین کاملن سیاسی است که همه‌ی آموزه‌ها و مناسبت‌ها و مناسک‌ آن تحکیم بخش اقتدار بازی‌گران مذهبی بوده و سبب تشکیل جامعه طبقاتی پیری - مریدی، شده/ می‌شود. این مناسبات، با آرمان برابری طلبی و انسان‌گرایی از بنیاد در تناقض است. 
از این رو است که تمامی‌تلاش‌های اصلاح‌گری در قالب دین، منتج به بازپروری اقتدار بیشتر مذهب شده است. 

پانوشت
ــــــــــــ
منظور از عناصر مذهبی ملاها و افراد ایدئولوژیک مذهبی است که حفظ اقتدار مذهب و دفاع از آموزه‌های مذهبی را وظیفه خود می‌دانند و برای این هدف در جامعه با افراد مذهبی و غیر مذهبی برخورد می‌کنند.

نظرات