پس از کودتای 7 ثور که خلقیها و پرچمی ها از مکتبها و دانشگاهها برای فعالیت سیاسی و ایدئولوژیکی شان استفاده کردند، مجاهدین نیز پس از تسلط شان مکتبهای دولتی را کانون کفریت معرفی کردند و دروازه مکتبهای دولتی را بستند و به بازداشت و کشتار معلمانی دست زدند که به ظن آنها به احزاب خلق و پرچم و جریانهای چپی دیگر وابستگی داشتند.
در ولسوالی جاغوری ملاهای تندرو که رهبری جهاد را به عهده داشتند، با تبلیغات برعلیه نظام معارف مدرن، مکتبهای دولتی را تعطیل کردند و به جای آن مدارس مذهبی از سوی گروههای مجاهدین در هر منطقه ایجاد شد. کودکان و نوجوانان پس از سپری کردن مکتبهای خانگی شامل این مدارس مذهبی میشدند.
مجاهدین در این مدارس، شاگردان را به ایدئولوژی مذهبی و سیاسی شان آشنا میساختند و سپس آنها را به ایران برای ادامه درسهای شان میفرستادند. آنها پس از سپری کردن امتحان شامل مدارس مذهبی در قم و سایر شهرهای ایران میشدند و مقداری پول و خرج تحصیلی تحت نام «شهریه» نیز برای شان داده میشد.
شهریه تنها به شاگردان مذهبی داده میشود و از سوی نمایندگان مجتهدین شیعه، تحت نام سهم امام از جامعه جمع آوری میگردد.
ملاهای شیعه از سهم امام برای ساختن مسجدها، مدارس مذهبی، کمک به سادات فقیر و فعالیتهای سیاسی استفاده میکنند و در واقع خمس و سهم امام نوعی خاصی از سیستم جمع آوری مالیات مذهبی در میان پیروان مذهب تشیع است که از آن بیشتر برای تقویت سلطه مذهبی استفاده میشود.
روند فرستادن شاگردان مدرسههای سنتی- مذهبی به ایران در سالهای نخستین انقلاب مجاهدین شدت بیشتر داشت و باعث شده بود که دروازه مکتبها بسته بماند اما تاسیس کتابخانهها و راه اندازی برنامه تعلیم و تربیه در سایه ترویج ایدئولوژی مذهبی از سوی احزاب مجاهدین که فرصتی معلمی را برای تحصیلکردگان مساعد کرده بود، گرایش بالقوه و بالفعل اجتماعی در جامعه برای باز شدن مجدد مکتبها پس از سال ۱۳۶۱ و نقش روشنفکران و فعالان اجتماعی، زمینهها و تلاشهایی بودند که در زمینهی احیای مجدد معارف موثر افتاد.
به نقل از فعالان معارف جاغوری، نخستین حرکت احیای معارف، پس از حاکمیت مجاهدین با تاسیس مکتب کته سنگ ( لیسه فیضه کنونی) و مکتب هدایت سنگشانده و تبقوس و فعالیت دوباره مکتب متوسطه حوتقول و انگوری، شروع شد که تا سال ۱۳۷۰ با کمک مردمی سبب تقویت معارف در جاغوری گردید و جوانان زیادی در این مکتبها باسواد شدند که تعدادی آنها تحصیلات شان را در دانشگاه بلخ ادامه دادند.
تلاشهای یاد شده در دههی شصت که فضای اختناق مذهبی در جاغوری حاکم بود، تاثیر گذار بود و اما فراگیر نبود. در بیشتری مناطق این ولسوالی به دلیل تبلیغات منفی و نفوذ سنتگرایان، روند احیای مجدد معارف مدرن، با چالشهایی مواجه میشد. با این هم فعالیتهای یاد شده در زمینهی معارف، بازتاب دهنده تغییرات و شرایط متفاوتی بود که در جاغوری داشت شکل میگرفت و رو به گسترش بود.
این تغییر و زمینههای اجتماعی و فرهنگی آن، زمینه ساز حمایت گسترده اجتماعی از معارف پس از سال ۱۳۷۰ و باز شدن مکتبها با حمایت موسسه شهدا به رهبری داکتر سیماسمر و سایر نهادهای خیریهای که درعرصه آموزش وپرورش فعالیت میکردند گردید.
موسسه شهدا در سال ۱۳۷۰ تمرکز بیشتری را به خدمات آموزشی و صحی مینمود و تا این سال که در بیشتری از مناطق جاغوری مکتبهای دولتی بسته بودند با حمایت این موسسه و حمایتهای مردمی، مکتبهای زیادی دوباره به فعالیت آغاز کردند و نیز مکتبهای ابتداییهی جدیدی با حمایت مردمی تاسیس شد. این فعالیتها، روند تقویت معارف در جاغوری را نیروی بیشتری بخشید و دسترسی کودکان و جوانان را به مکتبها آسانتر کرد.
در آن سالها استقبال شایان از معارف در جاغوری وجود داشت. هرچند که مخالفتهای از سوی مذهبیون افراطی صورت میگرفت اما این مخالفتها در برابر گرایش و علاقه مندی به معارف در متن جامعه، اندک بود.
تحصیلکردگان نسل پیشین، سهم برجستهای را در روند تقویت معارف به عهده میگرفتند و به عنوان معلم در مکتبها فعالیت میکردند. شروع جنگهای داخلی در کابل نیز باعث شده بود که تحصیل کردگان به جاغوری بیایند و برگشتها آنها کمبودی معلم را رفع میکرد. این همه در آن سالها کمک کرد که معارف جاغوری تا سال ۱۳۸۵ رصد صعودی بیمانندی را تجربه کند.
من تا سال ۱۳۷۰ در مکتب خانگی درس میخواندم. تاسیس مکتب استاد شریفی در حوتقول به حمایت موسسه شهدا، مسیر زندگی من و صدها همسالان من را تغییر داد و ما با شامل شدن در این مکتب از نظام معارف مذهبی- سنتی، بریدیم و به معارف جدید آشنا شدیم.
تورن حسنعلی کوهی، براتعلی دانش، مامور معوذ، احمد حسین آموزگار، علیدریاب صالحی، سلطانعلی مهری، محمدجمعه شفیق و استاد حسینعلی توسلی اولین معلمان این مکتب بودند و سالی بعد رمضانعلی قربانی، محمدرضا وفایی و مامور کریم و چند سال بعد حسینعلی امینی و حاجی معلم نیز با آنها پیوستند. مکتب استاد شریفی با این معلمان که هرکدام شان سهم برازندهیی را ایفا میکردند، به مکتب خوشنام در سطح منطقه معرفی شد که نقش مدبرانهی تورن حسن علی کوهی و براتعلی دانش در مدیریت این مکتب با در نظرداشت شرایط سنتی- مذهبی آن سالها و سالهای پس از آن، برجسته بود و قابل ارج گزاری است.
از جمع این معلمان، تورن حسن علی کوهی، براتعلی دانش، احمدحسین آموزگار و سلطانعلی مهری بانی تغییر در زمینه دسترسی دختران به آموزش و پرورش شدند و با حرکت مدبرانهای دخترانشان را در مکتب شامل کردند و با نظارت و مدیریت بهتر تابوی محرومیت زنان و دختران را از آموزش و پرورش شکستاندند. این ابتکار آنها چنان تاثیر بر انگیز بود که سه سال بعد در محیط مذهبی حوتقول، صدها دختر شامل مکتب شدند.
در همان سال درسنگماشه و منطقهی داوود، نیز روشنفکران و معلمان زمینهی رفتن دختران را به مکتبها مساعد کرده بودند که این جریان در آن سالها، به الگوی قوی مبدل شد که حتی هفت سال پس از شروع این حرکت که گروه طالبان در جاغوری مستقر شد، ریشسفیدان و حتا روحانیون در مذاکرات شان با طالبان آنها را متقاعد کردند که مانع رفتن دختران در مکتبها نشوند. در نتیجهی این حرکت دگرگونه در آن سالها در دوره حکومت موقت حامدکرزی، دهها دختر از مکتبهای دخترانهای جاغوری شامل دانشگاه کابل و دانشگاههای دیگر کشور شدند.
مکتب استاد شریفی که در سال 1370 تازه تاسیس شده بود، ساختمان نداشت. در خرابههای بازار حوتقول در جنوب بازار انگوری فعالیت میکرد. با تلاش معلمان و حمایت مردمی و نهادهای خیریه، این مکتب صاحب ساختمان شد.
در آن سالها معلمان از هر ابتکاری برای جلب امکانات و بهتر شدن فضای درسی کار میگرفتند. دانشآموزان بزرگتر را بسیج میکردند تا با کیسههای کوچکی سنگ ریزههایی را برای روی صنفهای شان بیاورند و با جلب همکاری مردم، کف صنفها را با سمنت پخته کاری میکردند. دانش آموزان نیز در این تصمیمها مشارکت داشتند و در بهبودی امور آموزشی و وضعیت مکتب سهم فعال میگرفتند.
![]() |
لیسه استاد شریفی ۱۳۷۱ |
نظرات
ارسال یک نظر