
کتاب ارنست گلنر محقق سرشناس چک را در باره ناسیونالیسم خواندم. به باور او ناسیونالیسم پدیده سنتی نه بلکه مدرن است که فرهنگ و گذشتهی ملتها جزئی عناصر آن است.
این محقق در پایان کتاب، تاکید میکند که برای حل ناسیونالیسم هیچ راه حل مشخصی نمیتوان تجویز کرد و نه راه حل عادلانهای برای مخاصمات قومی وجود دارد. او با اشاره به اصل "حق تعیین سرنوشت ملت" که تصور میشود در حالت منازعه راهحل بیبدیل باشد؛ اما میگوید: این ادعا بیهوده است؛ چون راه حل مختلف در این اصل، با یک دیگر تغارص دارند. همچنان مطرح میکند که جمعیت، جغرافیا کدام یکی ارجحیت داده شود.
به باور این محقق، طرح حکومت اکثریت نیز در حالت منازعه راه حل نیست؛ زیرا نمیتوان حوزههای انتخاباتی و حدود قلمروها را مشخص کرد.
ارنست گلنر میگوید: " هیچ فرمول جادویی برای آرام کردن منازعات قومی وجود ندارد و افراط در موعظههای اخلاقی با استناد به برادری همهی ابنای بشر بیفایده است. به نظر من، بروز احساسات ملی در سیاست ریشهی بسیار عمیقی در شیوه زندگی انسان معاصر دارد. این شیوهی زندگی سبب گسترش یک فرهنگ عالیهی واحد در هر کشوری میشود و کسانی را که بر این فرهنگ تسلط ندارند یا در آن پذیرفته نمیشود به جایگاه دردناک و تحقیر آمیز تنزل میدهد. این وضعیت افراد را ناسیونالیست میسازد". [۱]
این محقق در پایان، اولویت دادن به ثبات و اجتناب از بیثباتی و تلاش برای گسترش رفاه و تمرکز زدایی از سازوکارهای اجتماعی، چندگرایی فرهنگی و شکستن بتواره سرزمین را عواملی تاثیرگذار برای حل مسألهی ناسیونالیسم پیشنهاد میکند که باید در الویت قرار گیرند.
اگر با این نظریه ارنستگلنر، شیوه حکومتداری در افغانستان، بخصوص حکومت غنی- عبدالله و نیز مواجه با قومگرایی را چه از درون و برون حکومت تحلیل کنیم، متوجه میشویم که محمداشرف غنی بهجای تمرکز زدایی از خدمات رفاه اجتماعی، رویکرد متمرکز قبیلهگرایانه را پیش گرفته و عملن با این رویکرد به بیثباتی جامعه و نظام روابط شهروندی دامن میزند و حکومت او در میان تیکهداران قومی تقسیم شده و این حکومت هیچ برنامهای برای توسعه رفاه اجتماعی ندارد و هر تیم با ترویج ذهنیت قوم گرایی به دنبال منافع شان است.
منتقدان ناسیونالیستگرایی، در بیرون از حکومت نیز به توصیههای اخلاقی میپردازند که به گفتهای ارنستگلنر این رویکرد بیفایده و ناکام است.
ـــــــــــــ
پینوشت
۱. گلنر، ارنست، ناسیونالیزم، ترجمه محمدعلی تقوی، ۱۳۸۸، تهران، نشر مرکز، ص ۱۲۲
نظرات
ارسال یک نظر