بازی‌های کودکانه‌ای ما متاثر از جنگ بود

در آن سال‌ها جنگ مجاهدین علیه حکومت خلقی و پرچمی جریان داشت و فرهنگ جنگی و جهادگری در جامعه ما حاکم بود. رفتن به سنگر و دادن شعارهای تند افراطی- مذهبی جذابیت بسیار داشت. به طوری که بازی‌های کودکانه‌ای ما نیز تحت تاثیر آن قرار گرفته بود.
کودکان در هر روستا به گروپ‎های مختلف تقسیم می‌شدند و هر کی  جسورتر بود به‎عنوان فرمانده انتخاب می‌شد. 
شاخه‎های درخت بید و چنار را به اندازه مطلوب می‌بریدیم و در دو طرف آن بندی از تکه می‌بستیم و این شاخه چوب‌ها را تفنگ مانند می کردیم و به گردن می‌آویختیم. شاخه‌های نحیف‎تر را قطعه کرده، در کنارهم قرار می‌دادیم و به‌ دور کمر می‌بستیم. این شاخه‌های کوچک گویا مرمی‌های آن تفنگ‌های چوبی بودند. 
مانند مجاهدین دستمال به سرهای مان می‌بستیم و ادای آنها را تقلید کرده و در صف‌های چند نفری منظم راه می‌رفتیم و در زمین‌های هم‌وار و ناهم‌وار سنگر می‌ساختیم. تعدادی را برای شان نقش مسافر و راننده می‌دادیم و آنها از نزدیکی سنگرهای ما گذر می‌کردند و ما در مسیر آنها قرار می‎گرفتیم. باز جویی شان می‌کردیم و از آنها پول می‌خواستیم. سال‌های پسان‌تر، این بازی ساده، به بازهای خطرناک‌تر جنگی تبدیل شده بود. کودکان قریه‌های هم‎جوار با فلاخن مسلح می‌شدند و رویاروی‌هم قرار می‎گرفتند. از سنگ پرانی‌ها آسیب‌های جسمی به ما وارد می‌شد. این گونه، فرهنک جنگی و خشونت داشت در زندگی و جامعه‌ی ما نهادینه می‌گردید. 
متاسفانه هنوز هم در مناطقی که جنگ‌سالاران و طالبان حاکمیت دارند، کودکان از آموزش محروم اند. بازی‌های کودکانه‌ای شان متاثر از جنگ بوده که گاهی در شبکه‌های اجتماعی عکس‌ها و تصاویر ویدیویی از چنین بازهای شان، به نشر می‌رسد.
این‌گونه، انسان‌های این سرزمین نسلی پس از نسلی، از تربیت سالم و زندگی بهتر محروم شده و خشونت و فرهنگ جنگی به گونه‌ای وحشت‌ناک باز تولید می‌شود.

وضعیت مادی و شرایط اجتماعی بر چگونگی زندگی انسان‌ها تاثیر می‌گذارد. هرگاه شناختی از وضعیت مادی و شرایط اجتماعی و فرهنگی صورت نگیرد و راهکاری برای تغییر شرایط و وضعیت نامطلوب جستجو نشود، شرایط‌ها و وضعیت‎ها، انسان‎ها را مغلوب خود کرده و زندگی و آینده شان را متاثر می‌سازد. 
تاریخ گذشته انسان نشان می‌دهد که این موجود در برابر وضعیت‌ها و شرایط‌های نامطلوب مقابله کرده و پا به پای تغییر زمان شرایط جدید و بهتری را نیز خلق نموده است.

در دوره کودکی‌ام که حکایت شد، بازی‎های کودکانه‌ای ما نیز متاثر از فرهنگ جنگی و اجتماعی آن زمان بود، از آن شرایط و وضعیت متاثر بودیم. اما یک حرکت روشنگرایانه و مدبرانه‎ی اجتماعی که از زمینه‎های هرچند ضعیف در جامعه ما برخواسته بود، سرنوشت من و نسل‎های پس از من را به نحوی تغییر داد. این حرکت، اهمیت دادن به نقش تعلیم و تربیت و باز شدن دروازه مکتب‌ها بود که پس از سال‌ها محرومیت از آموزش، دوباره در منطقه ما شکل گرفت و به یک موج قدرت مند در برابر چالش‌ها قرار گرفت و فرصت‌‎های نوین آموزشی را به ما فراهم کرد و به نحوی سبب تغییر اجتماعی و شرایط مادی در جامعه شد.

نظرات