موسسه گالوپ
از معتبرترین نهاد نظر سنجی در سطح جهان است
که هشتاد و سه سال عمر دارد. تحقیقات و نظر سنجی را که این نهاد انجام میدهد با اعتبار است. گالوپ در
نظر سنجی که از مردم افغانستان نموده است، میزان خوشبینی افراد این مردم از زبان خودشان
رتبه بندی شده است.
در این نظر
سنجی آمده است که رضایت افراد در افغانستان از زندگی شان در مقایسه به سال
۲۰۱۶ به نصف تقلیل یافته است. رضایت مندی در
سال ۲۰۱۶ از ده نمره، ۴٫۲ بوده اما در نظر سنجی که در سال
۲۰۱۸ انجام شده امید مردم به ۲٫۷ نمره کاهش یافته است. این نمره، پایین ترین
حد در میان کشورهای جهان بوده است.
این نهاد
در نظر سنجی خود گفته است جنگ و ضعیف بودن زیر ساختها از جمله آموزش باعث شده است که مردم افغانستان درصد
بسیار کمی از رفاه را در زندگی شان داشته باشند و این مسئله سبب افزایش نامیدی در میان
مردم افغانستان شده است.
یافتههای
گالوپ واقعیت رنج و دشواریهای زندگی را در جامعهای نشان میدهد که چهل سال است جنگ
در آن جریان دارد. این جنگ عوامل مختلف دارد. یک عامل آن شرایط اجتماعی، فرهنگی و پیچیدگیهای
تاریخی این جامعه است.
ساختار اجتماعی این جامعه قبیلوی است. فرهنگ حاکم
در این جامعه سنتی و پیش مدرن و به شدت مخالف تغییر و نوگرایی است. قدرت اجتماعی در
این جامعه به دست سرداران قبیله، ملاها و سرمایهدارهای است که با شعار قبیلوی سیاست
میکنند.
سنت حکومتداری
در افغانستان بر مبنای ستم و تبعیض استوار بوده و در محور این سیاست، برتری قبیلوی،
قومی و خاندانی قرار دارد. چنین شرایط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی باعث شده است که هر
حرکت جدید برای تغییر و پیشرفت ناکام شود یا به کنش سخت از درون جامعه مواجه گردد.
همهای این عوامل دست در دست هم داده و مانع تغییر این جامعه میشوند و شرایطی را مساعد
کرده که جنگ چهل ساله را در افغانستان زمینه
سازی و تقویت میکنند.
نوگرایی
مانند دیگر کشورهای منطقه در افغانستان در آغاز قرن بیستم خود نمایی کرد. شاه امالله
خان پرچم تجدد گرای و تغییر را به دست گرفت
و خواست که افغانستان مانند کشورهای دیگر پا به سوی دنیای جدید بگذارد؛ اما فرهنگ سنتی-
مذهبی و ساختار قبیلوی که همذات همدیگر اند جنبش نوگرایی را در افغانستان در نطفه
سرکوب کرد.
به این صورت سنت گرایان موفق شدند و افغانستان را
به عقب بردند. به این صورت محافظگرایی در رویکرد سیاسی حاکمان افغانستان آفریده شد.
این محافظه گرایی سبب شده که حاکمان افغانستان
با ترس از سنت گرایان، با جرئت برای مدرن شدن جامعه کار نکنند. چنین است که از دامن
دولت و نظام سیاسی افغانستان در صدسال اخیر هیچ برنامهی هدفمند برای تغییر
بنیادی جامعه سبز نکرده است و اکنون که در قرن بیست و یکم قرار داریم این جامعه آبستن
خشونت، افراط گرایی و ستیز با ارزشهای جدید است.
واقعیت دیگر متفاوت از آنچه گفته شد، ایناست که در هجده سال
گذشته میلیاردها دالر برای حمایت افغانستان از سوی کشورهای جهان در برابر افراط گرایی
طالبانی، مبارزه با تروریزم و تقویت حکومتداری
کمک شد؛ اما همچنان جنگ در افغانستان جریان دارد و همهای این پولها در چرخههای فساد
و بی برنامهگی دولت افغانستان گم و گور شده است.
زمینههای فقر و عقب ماندگی در افغانستان به قوت خود باقی است. نظام آموزشی
عقب مانده داریم. میلیونها کودک از آموزش محروم اند. بیکاری گراف صعودی میپیماید.
منابع طبیعی که داریم توسط طالبان و تفنگ بدستان غارت میشوند. حکومت ضعیف و بیبرنامه
است. بیکاری به مشکل بزرگ تبدیل شده است. چنین است که این عوامل و شرایط سبب میشوند
که امید به زندگی را برای مردم افغانستان هر روز کم رنگ تر کرده و به صفر برسانند.
نظرات
ارسال یک نظر