تن و تابوت کارگران زیر تیغ جنایت و فریب



افراد مسلح یکشبنه شب (چهاردهم جدی 1399) بر یک معدن زغال سنگ در شهر "مچ"  واقع در پنجاه کیلومتری شرق شهر کویته، مرکز ایالت بلوچستان پاکستان، ده کارگر را در داخل و بیرون خوابگاه شان، سربریدند.

 وزارت خارجه‌ی افغانستان اعلام کرده که هفت نفر این کارگران شهروند افغانستان بوده که در این معدن کار می‌کردند.

مسئوولیت این حادثه را گروه داعش به عهده گرفته و در اعتراض به آن، تجمع اعتراضی در کویته‌ی پاکستان شکل گرفت که هزاران نفر به خیابان آمدند و درگردهمایی‌ها شرکت کردند. یکی از خواست‌های مهم اعتراض کنندگان این بود که باید عمران خان نخست وزیر پاکستان با آن‌ها مستقیم دیدار کند و عاملان کشتار کارگران شناسایی و بازداشت شوند.

پس از شش روز از آغاز این اعتراض  گفته می شود، نخست وزیر پاکستان خواست‌های آن‌ها را پذیرفته و مراسم خاک‌سپاری قربانیان به روز شنبه (20 جدی) انجام شد.

در پیوند به این حادثه، دو نکته قابل تامل است. یکی این‌که کشتار کارگران در پاکستان با حملاتی که داعش، طالبان و دیگر گروه‌های افراط گرای مذهبی در افغانستان و جاهای دیگر انجام می‌دهند، تفاوتی ندارد؛ اما اولین حمله‌ی این گروه در کویته است که قربانیان آن کارگرانی بوده که در بدترین شرایط، با اندک ترین امکانات در معدن زغال سنگ برای زنده ماندن خود و خانواده‌های شان کار می‌کردند و بیشتر شان کارگرانی بوده که از افغانستان برای کارگری در آن معدن رفته بودند و هدف حمله نیز افراد یک گروه قومی و مذهبی بوده که سا‌ل‌هاست در پاکستان و افغانستان با انگیزه‌های مذهبی در محراق حملات گروه‌های تندور قرار دارند. این کشتار از طرفی شرایط سخت و دشوار را برای هزاره‌ها در افغانستان و پاکستان نشان می‌دهد و از طرفی دیگر، بیان‌گر تشدید سناریوی جنگ و جنایت به نام مذهب است که در پشت آن دولت‌ها و قدرت‌های بزرگ مذهبی و سرمایه‌داری قرار دارند و از مذهب، ترویج تنفر و فرقه‌گرایی، اهداف اقتصادی و سیاسی شان را دنبال می‌کنند.  

 کسانی که به نام خلافت اسلامی و دین، این جنایت را انجام دادند و کسانی‌که با سرسپردگی به نظام ولایت فقیه ایران برتابوت کارگران شعارهای "لیبک یا حسین و شهادت" را  آویزان کردند، سال‌هاست که در میان مردم، فرقه‌گرایی مذهبی را دامن می‌زنند و به گونه‌های متفاوت در شکل دادن این وضعیت نقش دارند که از دل آن، جنایت‌هایی با انگیزه‌های نژادی و مذهبی تولید می‌شود. ملاها و سازمان های افراطی- مذهبی شیعه‌گرا، که پیوند سیاسی و ایدیولوژیکی با نظام ولایت فقیه ایران دارند و بخشی از پروژه سیاسی این رژیم در پاکستان اند، با ترویج فرقه‌گرایی مذهبی زمینه‌ی دشمنی هرچه بیشتر گروه‌های تندرو سنی را با هزاره‌های کویته از چندین‌دهه پیش به این‌سو مساعد کرده‌اند که کشتار کارگران در معدن زغال سنگ، اولین و آخرین قساوت گروه‌های فرقه گرای سنی برضد هزاره‌های کویته نیست.

 تا زمانی که بازار تحمیق مذهبی با هرعنوانی در کویته‌ی پاکستان، افغانستان و هرجایی دیگر گرم باشد و رهبری اجتماعی و سیاسی مردم را عناصری به عهده داشته باشند که خواسته و نخواسته، باورهای ارتجاعی و احساسات قومی را بر می‌انگیزند، در جنگ و رقابتِ قدرت‌های بزرگ سرمایه‌داری و مذهبی، نقش داشته باشند، این وضعیت پایدار می‌ماند و تیغ جنایت و کشتار گروه‌های جنایتکار به خون مردم و به‌ویژه محرومان و ستم دیدگان آلوده‌تر می‌شود. پس از هر قساوت و جنایتی، جنایت‌های دیگری توسط گروه‌های مرتجع با توجیه و عنوان‌هایی و با قربانی شدن انسان‌هایی از اقوام و طبقات دیگر،  تکرار می‌گردد.

نکته‌ی دومی؛ در مورد رهبری و چگونگی اعتراض‌هایی است که پس از کشتار کارگران در کویته‌ی پاکستان به‌وجود آمد. در این اعتراض‌ها،  با آن که گروه‌های مختلف اجتماعی و سیاسی نقش داشتند و حضور توده‌های مردم و زنان پررنگ بود؛ اما  رهبری این اعتراض‌ها را مثل گذشته عناصر مذهبی فریب‌کار به دست داشتند و بیان‌گر این مسأله است که بسترها و زمینه‌های آسیب پذیری هنوز هم در میان هزاره‌های کویته گسترده و عمیق است و سطح آگاهی و درک واقعی اعتراض کنندگان از ریشه‌ها و عوامل این جنایت، بسیار ضعیف بوده و حتا وارونه است.

قرار گرفتن عناصر تندرو مذهبی در رأس رهبری اعتراضات اجتماعی، چرخه‌ی نفرت‌گرایی مذهبی را در این جامعه باز تولید  می‌کند و شعارها و نشانه‌هایی که در این اعتراض‌ها بلند شد، بیش از پیش قساوت و دشمنی گروه‌های تندرو و فرقه‌گرای مذهبی‌ای مخالف را بیشتر خواهد کرد و آن چه فربه و گسترده می‌شود، باز تولید خشونت، تنفر و دشمنی بر مبنای فرقه گرایی ‌ مذهبی است.

............
این یادداشت در شماره سیزدهم ماهنامه اعتراض نشر شده است.


نظرات